نوشتن خلاقانه: وقتي واژهها جان ميگيرند
همهچيز از يك صفحه سفيد شروع شد. نه صدايي بود، نه تصويري. فقط من بودم و يك نشانگر چشمكزن، درست در آغاز خط اول. هيچ ايدهاي نداشتم. اما چيزي درونم زمزمه ميكرد: «بنويس. فقط شروع كن.»
واژه اول آمد، مثل قطرهاي باران. بعدي از راه رسيد. كمكم، باراني از كلمات باريدن گرفت. داستاني شكل گرفت كه خودم هم نميدانستم قرار است به كجا برود. يك دختر با چتر قرمز، يك خيابان خلوت، يك كافهي قديمي... همه اينها از هيچ به وجود آمدند، فقط با نيروي نوشتن خلاقانه.
نوشتن خلاقانه يعني آزادي. يعني محدود نبودن به قوانين خشك دستوري. يعني گوش دادن به صدايي كه از دل تو ميآيد، نه از كتابهاي دستور زبان. در نوشتن خلاقانه، تو خالق جهاني هستي كه هر چه بخواهي در آن ممكن است؛ پرواز كردن، با درختها صحبت كردن، يا حتي نوشتن داستاني كه خودش خودش را مينويسد.
در ميانهي نوشتن، شخصيتها جان ميگيرند. گاهي لج ميكنند، مسير داستان را عوض ميكنند. گاهي چيزهايي ميگويند كه تو حتي بهشان فكر هم نكرده بودي. اما اينجاست كه جادوي نوشتن خلاقانه شروع ميشود.
وقتي متن تمام شد، برگشتم و نگاهش كردم. ديگر آن صفحه سفيد تنها نبود. پر شده بود از زندگي، از خيال، از واژههايي كه روزي هيچ نبودند و حالا چيزي شده بودند كه ميتوان لمسشان كرد.
نوشتن خلاقانه براي من فقط نوشتن نيست. نفس كشيدن است. راهي براي ديدن دنيا با چشمي ديگر. و هر بار كه مينويسم، انگار دوباره متولد ميشوم.
برچسب: ،